سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای منتهای آرزو ! آیا مرا به آتش می سوزانی ؟ پس امیدم چه می شود ؟ پس آن گاه دوستی ام چه می شود ؟ [امام سجّاد علیه السلام]
دست نوشته های عمومی من
 
متفاوت ترین محرم

دهه ی اول محرم امسال هم گذشت،اما خدائیش این محرم برای من یکی جدای از تمام محرمها بود ،چیزی که یقیناً تمایزی بود با محرمهای دیگر شرکت در مراسمهای مختلف این ایام بود.خیلی وقت بود که دیگه توی این مراسم ها شرکت نمی کردم (نه اینکه اعتقادی نداشتم ،نه! به خاطر برخی مسائل حس می کردم خونه باشم و نظاره گر برام بهتره.)تا پارسال که تاسوعا عاشورا خانوادگی رفتیم بیرون و امسال که بنا به وظیفه (اجباری شیرین) از شب تاسوعا تا دیشب(شام غریبان) با یک هیئت (جان نثاران ابا عبدالله الحسین بیرجند) همراه بودم ، تنها مامور نیروی انتظامی این هیئات من بودم و خدا رو شکر این هیئت یه جورایی از بقیه سوا بود ، نه طبل آنچنانی داشت که بخواهد رخ نمایی کنه ،که اصلاً نداشت،نه نوحه خوان نوحه های  من درآوردی که از روی این ترانه و آن ترانه اقتباس شود و بخواهد بگه من آخر مداحم.
هیئتی ساده اما بسیار پر رونق ، از تک هیئتهایی که از همه جای شهر به آن می آیند و افراد هیئت افراد سطح بالای فکری جامعه بودند و فوق العاده منظم و به قول خودمون روی فرم.
و اما تا دیشب که خوب اغلب مراسم ها با کمی تفاوت انجام شد  و نوبت به مراسم شام غریبان رسید و قبل از مرثیه خوانی و نوحه خوانی 2 تا روحانی رفتند بالای منبر که صحبتهای اولی به نظرم معمولی بود ،اما روحانی دوم که از همون ورودم به مجلس در روز اول نظرم رو جلب کرده بود و
به خودم می گفتم این یه فرقی با بقیه داره اما تا دیشب نمی دونستم اون فرق چیه تا اینکه رفت بالای منبر و از زاویه ای دیگر شروع به صحبت در مورد واقعه ی عاشورا کرد و از بعد علمی و بسیار ظریف سعی کرد که افکار افراد حاضر در مجلس را باز کند و برخلاف بقیه که معمولاً سعی دارند افکار خودشون رو به دیگرون بخورونن سعی کرد همگان را به تفکر واداره و چیزی که الحق و والانصاف بسیار زیبا بیان کرد به زبان خودمونی این بود که:
ای خدای بزرگ،تو چه رحمان و چه رحیمی و چه ستار العیوبی که ما را در هر زمینه ای امتحان نمی کنی چون که می دانی در آن صورت این مائیم که یارای سربلندی در آزمونهای تو را نداریم و تو چه مهربانی که عیبهای ما را پوشانده ای.
خدایا نمی دانم اگر در روزعاشورا من آنجا بودم چه می شد؟براستی من به کدامین سو بودم؟سوی حسین(ع) یا ...؟
نمی دانم و تو می دانی ... .
بگذریم که باید بیشتر و بیشتر و بیشتر به خود آئیم.
خیلی وقت بود که پای منبر این فرمی ننشسته بودم (نه اینکه خیلی حرفها تکراری شده و گوش طالب حرف جدیده واسه همین تا حرف جدید و از روی دل به گوش نرسه دل رو به تکاپو نمی اندازه!) به خاطر همین بعد از اتمام مجلس رفتم و از صمیم قلب بهش ای ول و دست مریزاد گفتم و ازش تشکر کردم ،بیچاره مونده بود یه سرباز واسه چی 5-10 دقیقه منتظر می شه تا اون با بقیه کارش تموم بشه و بعد بهش بگه حاج آقا مرسی داری  و اون هم با خنده بگه خواهش می کنم ، شما لطف دارین.
امروز سر یه جریان یه نوشته ی دیگه هم آماده کردم که ان شاءالله به زودی می نگارمش.
آزاد باشید و خوش قلب ، تا بعد خدا نگهدار. 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط mr good 87/10/19:: 7:8 عصر     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها